یادداشتهای مسعود در رابطه با تنبک - ضرب MASOUD B.B. NOTES

ساز اصیل ایرانی-ضربان موسیقی ایرانی MASOUD NOTES ABOUT IRANIAN TONBAK

یادداشتهای مسعود در رابطه با تنبک - ضرب MASOUD B.B. NOTES

ساز اصیل ایرانی-ضربان موسیقی ایرانی MASOUD NOTES ABOUT IRANIAN TONBAK

وضعیت اجتماعی تنبک نوازان درگذشته

             

در سالیان پیش هنر نواختن تنبک به شکل تکنوازی نگریسته نمیشده است. توضیح آنکه خوانندگان دو گونه بودند، یکی آوازخوانان که بر پایه ردیف موسیقی اصیل خوانندگی میکردند و دیگری تصنیف خوانها که تصنیف ها

( ترکیب های ریتمیک موسیقی آوازی) را اجرا میکردند.

در ضمن بودند افرادی که سرآمد هر دو (تصنیف و آواز) محسوب میشدند، مثال بارز آن استاد عبدالله دوامی است. همچنین بیشتر تصنیف خوانها ضربگیر (تنبکنواز) نیز به حساب می آمدند که هنوز آنگونه که باید به آنها اهمیت داده نمیشود.
در گذشته تنبک نوازان با داشتن وضعیت اجتماعی نامطلوب عنوان موسیقی دانان سطح پایین را بر خود حمل میکردند. آنها مجبور بودند تا حقارت و اهانت و کم بهایی دیگران را به جان بخرند که متاسفانه هنوز به قوت خود باقی است.

گرچه گهگاهی به تکنوازی آنها گوش فرا داده شده و میشود اما با چسباندن برچسب همراهی کننده به ایشان و از جمله شهروندان درجه دوم جهان موسیقی قلمداد میگردند. این بی اعتباری نسبت به تنبک نوازان – که در واقع کار آنها کم ارزش تر از خوانندگان و نوازندگان دیگر سازها نیست- بدبختانه از طریق بعضی هنرمندان موسیقی بیشتر دامن زده میشود؛ چه به عقیده آنان تنبک قادر نیست تا حالت های گوناگون روحی را بیان کند. مشکل اصلی را باید در انتزاعی بودن تنبک دانست.

تا اوایل این سده اساسا" تنبک به همراهی کننده ترکیبهای ریتمیک مانند تصنیف و رنگ بکار میرفت. با آمدن استادانی همچون درویش خان دیگر ترکیبهایی مانند پیش درآمد و چهارمضراب گسترش یافت.

گرچه این پیشرفتی در موسیقی ایرانی محسوب میشد، ولی به پیشرفت خود تنبک کمک شایانی ننمود. بنابراین لازم بود تا تنبک از زیر یوغ تصنیف خوانها آزاد شده و به دست نوازندگان حرفه ای تری سپرده شود تا به عنوان سازی تخصصی در نظر آید که به نظر اکثر پژوهشگران این مهم توسط روانشاد استاد حسین تهرانی (1291-1352) انجام گردید.

نواختن دور اصلی ریتم جهت پایه نگهداری موسیقی آوازی و سازی وظیفه اصلی تنبک نوازان بود. چیزی شبیه به مترونم! آنها همراهی کننده محسوب شده و بایستی در پایین مجلس می نشستند. حتی در این حالت در صورت اشتباه از طرف سایر اهل موسیقی مورد غضب آنها واقع میشدند، ولی تنبک نوازان نمیتوانستند به آسانی از آنان انتقاد کنند، زیرا ترس از دست دادن شغل خود را داشتند و فقط خود آنها بودند که می دانستند تا چه اندازه فداکاری و صبر لازم است تا کسی بتواند این همه دشواری را بر خود هموار سازد. درد دانستن این موضوع اجازه نداشتن برای بیان آن گاهی آنان را نا امید میکرد ولی خوشبختانه کینه این برخوردهای منفی باعث نشد تا از بهبودی بخشیدن به این ساز دست بردارند و تا اندازه ای هم موفق گشتند.

مختصری درباره تکامل تنبک:
در درون ایران دگرگونی های اجتماعی تاثیر بسزایی روی موسیقی و موسیقیدانان گذاشت. گرچه این تاثیر پریشانی هایی را نیز به دنبال داشت(ساخته شدن تصنیفهای اجتماعی-وطنی بوسیله شادروان عارف قزوینی نمونه ای از آن است)

حمایت کنندگان پیشین موسیقی یعنی شاهان و شاهزادگان جای خود را به تاجران و تا حدودی موسسه های دولتی دادند. پیش از این موسیقی در سالن های کوچک برای اشراف به اصطلاح بافرهنگ اجرا میشد که به خیال خود برای درک موسیقی اصیل تربیت شده بودند، اما کم کم از خوانندگان و نوازندگان انتظار رفت تا در سالنها ی بزرگتر برای شنوندگان عادی با سلیقه های گوناگون نیز، موسیقی اجرا نمایند. مثال بارز چنین اجراهایی، کنسرت نادره بانو قمرالملوک وزیری با هنرمندان بزرگی چون حاج علی اکبرخان شهنازی و مرتضی نی داوود میباشد.

وضعیت اجتماعی نا مطلوب تنبک نوازان و دگرگونی های اجتماعی اخیر باعث گردید تا تنبک نوازان نیز به ایجاد تحول در نوازندگی تنبک بپردازند. تنبک نوازان برجسته ای چون استاد تهرانی به دلیل عشق و علاقه وافرشان به این ساز تلاش کردند تا به آن اعتبار بخشند.

کم کم تنبک و تنبک نواز جای خود را در میان دیگر سازها و نوازندگان آنها باز نمود. سپس با آمدن دیگر نوازندگان زبر دستی همانند مرحوم ناصر فرهنگفر( 1326-1376) تنبک وارد پهنه نوینی از پیشرفت گردید. درخشانی صدای انگشتان، استقامت و سرعت بالای این نوازندگان، تنبک را به نقطه خوبی از تکامل رساند*

البته این پیشرفت با همه دستاوردهایش ویژگی مهمی را از هنر تنبک نوازی ربود و آن "دوری نواز"** بر اساس ادوار ایقاعی است. ***

وضعیت اجتماعی تنبک نوازان در حال حاضر:
کوشش نوازندگانی همچون استاد تهرانی و استاد فرهنگفر باعث شد تا تنبک سهم بیشتری در موسیقی سازی داشته باشد.

تنبک نوازان امروز که ادامه دهنده راه نسل گذشته هستند از درخشانی و زبردستی و سرعت بسیار بالایی برخوردارند ولی در اینجا پرسشی پیش می آید که با همه این پیشرفتهاچه تحولی در وضعیت اجتماعی تنبک نوازان بوجود آمده است؟ شاید تنبک نوازان نسبت به گذشته محبوبیت بیشتری داشته باشند؛ ولی با این همه در همان شان و منزلت پیشین خود قرار دارند. شغل اصلی آنان این است که برای نوازنده اصلی صحنه آرایی کنند و به کار او آب و رنگ بیشتری ببخشند. پس در حقیقت باید گفت وضعیت اجتماعی آنان تغییری نکرده بلکه فقط نمایششان روی صحنه فرق نموده است.

چه باید کرد؟
به عقیده ما تنبک نوازان باید با رو آوردن به تکنوازی، ارزش واقعی ساز را به جامعه نشان دهند. البته مقصود این نیست که همنوازی هنری بی اعتبار است. چه اگر تلاش همنوازان نبود تنبک هرگز به چنین درجه ای از پیشرفت نمیرسید. در پایان تصریح میکنیم که ترویج تکنوازی تنبک کاری ساده ای نبوده و به تلاشی سخت و سالها ریاضت نیازمند میباشد.

*تنبک سازان نیز با ایجاد تحول در ساختمان تنبک به پیشرفت این ساز کمک کرده اند مانند ساخت تنبکهای کوکی توسط استاد قنبری مهر.
**نوازندگی بر اساس ادوار ایقاعی را دوری نوازی میگویند.
***ایقاع عبارت است از مجموعه ضربات با زمانهای محدود و نسبت های مشخص که برای آنها دورهایی با زمان های برابر در نظر گرفته میشود.

نامه سرگشاده یک تنبک نواز به اهالی موسیقی

نامه سرگشاده یک تنبک نواز به اهالی موسیقی
موسیقی دارای سه بعد است :

1. لحن (ملودی)
2. ایقاع (ریتم)
3. ضرب اصل (آکسان)

از آنجایی که سازهای کوبه ای پوستی اصلی ترین سازها برای اجرای دورهای ایقاعی (یا به تعبیری همان میزانهای گوناگون موسیقایی) است، بررسی سازهای کوبه ای پوستی ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. البته بررسی تمام سازهای کوبه ای پوستی ایران به دلیل تنوع فرهنگ موسیقایی در ایران چیزی نیست که در این مختصر بگنجد، لذا بحث خود را معطوف به تنبک و دف – که تنها سازهای کوبه ای پوستی و ملی محسوب می شوند- می کنیم.

تنبک از نظر ساز شناسی جزو طبلهای جام گونه شکل (goblet shaped drums) محسوب می شود که از این خانواده می توان به سازهای مشابه مانند داربوکا darbooka)) در کشورهای عربی و ترکیه وهمچنین زیربغلی در افغانستان اشاره کرد. قدمت تنبک با نام پهلوی دمبلک به پیش از اسلام می رسد و طبق نظر مرحوم دکتر معین دمبک صورت تحویل یافته همین نام است.

تمبک در چند دهه اخیر پیشرفت چشمگیری کرده و به عنوان سازی تکنواز و مستقل مطرح شده است؛ این پیشرفت مرهون زحمتهای بی دریغ و خالصانه استادان ارزشمند این ساز است که در این میان نقش استاد حسین تهرانی به قدری اهمیت می یابد که از او می توان با عنوان پدر تنبک نوازی نوین ایران یاد کرد. به هر حال با آنکه این ساز پیشرفت بسیار خوبی داشته است و امروز بصورت وسیعی از آن استفاده می شود، متاسفانه آنطور که باید به آن توجه نمی شود؛ مثلا" چرا تنبک به عنوان ساز تخصصی در رشته کارشناسی موسیقی در نظر گرفته نمی شود؟

دف از نظر سازشناسی جزو طبلهای چنبرگونه (frame drums) به حساب می آید که از این خانواده می توان به سازهای مشابه مانند دایره، رق (req) و بندیر (bendir) اشاره کرد. قدمت دف نیز با نام پهلوی دپ به پیش از اسلام می رسد و دف معرب دپ می باشد. دف که در قدیم برای موسیقی عرفانی در محفلهای انس عارفان نواخته می شد، امروز به صورت گسترده ای در انواع موسیقی های ایرانی بکار می رود؛ بصورتی که طبق نظر استاد محمد رضا درویشی (پژوهشگر برجسته موسیقی نواحی ایران) باید دف را نیز به مانند تنبک سازی ملی در نظر گرفت.

به هر حال وقتی به تنبک با آن درجه از اهمیت آنطور که باید توجه نمی شود، دیگر می توان حدس زد که تکلیف دف و دیگر سازهای کوبه ای پوستی چیست!

بنابر آنچه در بالا گفته شد راه کارهای زیر به منظور دستیابی به روش های علمی بهتر این سازهای کوبه ای پیشنهاد می گردد:

1. رشته ای تخصصی برای کارشناسی موسیقی در نظر گرفته شود که در آن ساز تخصصی دانشجوی مربوط، تنبک یا دف باشد. لازم به تذکر است که در بسیاری از کشورها رشته هایی مانند موسیقی کوبه ای (percussion music) به عنوان رشته ای دانشگاهی تدریس می شود.

2. جشنواره های بین المللی تخصصی برای سازهای کوبه ای پوستی با تاکید بر سازهای ایران برگزار گردد. به عنوان مثال هر سال فستیوالی تخصصی برای سازهای کوبه ای با نام "رنگهای کوبه ای" در اتریش برگزار می گردد.

3. کانون سازهای کوبه ای ایران به عنوان کانونی مستقل در خانه موسیقی تشکیل گردد.

با امید به اینکه موسیقی کوبه ای ایران بصورتی بین المللی در جهان مطرح گردد. 
 

از پیمان ناصح پور سایت هارمونی تاک

کنسرت همایون شجریان

 


کنسرت همایون شجریان و گروه «همنوازان حصار» در روزهای جمعه سوم و شنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ در تالار اندیشه‌ی هنری برگزار می‌شود.

به‌گزارش وب‌سایت شجریانی‌ها به‌نقل از سایت شرکت دل‌آواز، فروش بلیت این دو شب روز چهارشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۸۹ از سایت shajarianconcert.com به‌صورت اینترنتی انجام خواهد شد.

همچنین علی قمصری سرپرست گروه همنوازان حصار در گفت‌وگویی با خبرگزاری ایسنا، ضمن تأکید بر اینکه بهای بلیت‌های این اجرا با قیمت بلیت‌های کنسرت در سالن همایش‌های برج میلاد متفاوت است، اعلام کرد: «این اجرا به لحاظ قطعات و نوازندگان هیچ تفاوتی با کنسرت در سالن همایش‌های برج میلاد ندارد.»

همنوازان حصار و همایون شجریان امشب و فردا‌شب در تالار میلاد به اجرای آثاری از آلبوم «نقش خیال» و «آب، نان، آواز» می‌پردازند.

استاد پایور

 

متولد بهمن ماه 1311، تهران، فرزند علی پایور استاد زبان فرانسه، آشنا به نواختن سه‌تار، سنتور و ویلن که وی نیز این هنرها را از پدرش که از هنرمندان عصر قاجار بود فراگرفته و هنردوستی را به فرامرز فرزندش منتقل نمود. تولد درخانواده‌ای که اهل علم و هنربودند باعث شد تا فرامرز پایور از نوجوانی به موسیقی آشنا شود و برای توسعه و تکمیل آن از محضر ابوالحسن صبا استاد یگانه موسیقی به مدت بیش از هشت سال بهره‌مند شود.
در دوران فراگیری در کلاس درس استاد صبا، پایور تاحدی پیشرفت نمود که بعضاً صبا شاگردان دیگر را به او می‌سپرد و در اواخر عمر صبا همه شاگردان در رشته سنتور را استاد به کلاس پایور می‌فرستاد. پایور در نوازندگی سنتور به حدی رسیده بود که در موارد مختلفی استادش را همراهی کرد و در همین میان قطعاتی می‌ساخت و با صبا اجرا می‌کرد مانند گفتگو در شور (سنتور و یلن). برای دیدن تقدیر نامه استاد صبا چند ماه پیش از مرگش که برای استاد پایور نوشته به نقل از کتاب مردان موسیقی سنتی ایران اینجا کیلیک کنید.
بعد از صبا درحالی که پایور سبک خاصی را در نوازندگی سنتور ایجاد کرده بود از محضر اساتید دیگری چون عبدالله دوامی، نورعلی برومند، حاج آقا محمد ایرانی و ... استفاده‌ها برد و در این میان آنچه از منقولات ایشان می‌آموخت به خط نت درمی‌آورد و دراین حال آثار دیگری را که از قدما آوخته بود مانند رکن‌الدین‌خان و درویش‌خان و حبیب سماعی و دیگران را نیز به خط نت درآورد که برای از بین‌ نرفتن و تحریف نشدن بزرگترین خدمت ممکن بود که به مدد تسلط کامل وی برخط نت امکانپذیر شد تا حدی که نغمات و تصانیف را به نت بدون هیچ عیب و ایرادی درمی‌آورد که در کتاب 186 تصنیف عبدالله دوامی که به کوشش ایشان به چاپ رسید تصویر تأیید استاد دوامی موجود است برای دیدن تصویر این تقدیرنامه اینجا کیلیک کنید. درهمین حال از اساتید دیگر چون استاد حسین دهلوی و اصلانیان نیز مبانی آهنگسازی را آموخت. از سوی دیگر ادامه تحصیل ایشان در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه کمبریج صورت پذیرفت. پایور جوان مصداق بارز "میاسای زاموختن یک زمان" و "زگهواره تا گور دانش بجوی" بود.
در کنار تدریس سنتور در هنرستان موسیقی و دیگر کلاس‌ها تشکیل گروه پایور و گروه اساتید نیز امر مهمی بود که وی بدان مبادرت نمود و همچنین چاپ کتب وی که به صورت منظم و عمدتاً توسط خود ایشان انجام می‌گرفت همچون دستور سنتور، سی قطعه چهار مضراب، هشت آهنگ، شهرآشوب، مجموعه رنگ و پیش‌درآمد به دو نت سنتور و ویلن، دوره ابتدائی برای سنتور، قطعات مجلسی، دونوازی برای سنتور و تار (پرنیان) دو سنتور(فانوس) سنتور و فلوت (رهگذر) سنتور و ویلن(گفتگو) و ردیف چپ کوک برای سنتور که هرکدام در جای خود نقش مهم ارزشمند و تعیین کننده‌ای برای تربیت نوازنده به سبک صحیح ایشان از ابتدائی تا عالی را به بهترین نحو انجام داد. بی اقراق می‌توان گفت که عموم نوازندگان فعلی سنتور که بعضاً صاحب سبک در نوارزندگی هستند همگی تحت تأثیر سبک پایور بوده و سبک خود را بر پایه تکنیک پایور بنا نهادند و رنگ بوی کارهای پایور در آثارشان دیده می‌شود. چه بسیار سبک‌های که فقط برپایه حتی یک قطعه از ایشان پایه نهاده شده مانند تکنیک استقلال دو دست که با هنرمندی نوازندگان چیره، سبکی قابل تعمق شد. همچنین ایشان عمل کننده واقعی دستور شرعی "ذکات العلم نشره" هستند.
ایشان با شرکت در فستیوال‌ها و جشنواره‌های مختلف در ایران (جشن هنر و شب نیشابور  ...) و کنسرت‌های مختلف در اقصی نقاط ایران و جهان به همراهی گروه خود یا گروه اساتید در کنار شرکت دربرنامه‌های موسیقی رادیو و تلویزیون سهم بسزایی در اعتلای موسیقی سنتی خصوصاً ساز سنتور ایفا کرد تا جائی که در بین مردم نامش با سازش مترادف شد و سنتور را پایور و پایور را با سنتور می‌شناختند.
ایشان قطعاً تأثیرگزارترین، متعهدترین و متبحرترین نوازنده سنتور در تاریخ موسیقی ما بوده‌اند و در سال 1111 درجه عالی و نشان درجه یک هنر معادل دکتری را کسب نمودند.
استاد پایور از تاریخ 11111 به علت بروز عارضه قلبی در منزل بستری هستند و کمتر می‌توانند به فعالیت هنری ادامه دهند. برای ایشان از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و طول عمر
داریم.

مشکاتیان

 

پرویز مشکاتیان کار هنری خود را در شش سالگی با پدرش، مرحوم حسن مشکاتیان که استاد سنتورنوازی و آشنا با ویولن و سه‌تار بود، آغاز کرد.
مشکاتیان، ردیف میرزا عبدالله را نزد نورعلی برومند و داریوش صفوت و مبانی موسیقی ایرانی را نزد اساتیدی چون محمدتقی مسعودیه، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن فراگرفت.
او کار سنتورنوازی خود را به شیوه رسمی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز کرد و در این زمینه بسیار موفق کار کرد و کارهای بزرگ فراوانی را در زمینه آهنگسازی وسنتورنوازی به ویژه تکنوازی انجام داد.
وی در آزمون موسیقی باربد که به ابتکار نورعلی برومند برگزار می‌شد، به همراه پشنگ کامکار مشترکاً جایگاه نخست را به دست آورد.
مشکاتیان از سال 58 تا سال 67 با محمدرضا شجریان همکاری داشت که نتیجه این همکاری، آثار ماندگاری چون بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا و دستان بود.
مشکاتیان، کتاب‌های فراوانی در زمینه سنتور و موسیقی ایرانی تألیف کرده ‌است.
خبرهای مربوط به زمان و مکان تشییع پیکر این هنرمند به زودی منتشر می‌شود

محمدرضا شجریان

  

محمدرضا شجریان، اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. خواندن را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و در سال ۱۳۳۱، برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش می‌شود.

وی در سال ۱۳۳۸ به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و از همان سال برای نخستین بار با یک معلم موسیقی آشنا شد.[۳]

وی پس از دریافت دیپلم دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به تدریس مشغول شد و در این زمان با سنتور آشنا شد. در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس برای اجرای برنامه‌های گلها به تهران نزد استاد داوود پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز شرکت کرد. شجریان در سال ۱۳۴۰ ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر (همایون) بود.[۳] او در سال ۱۳۴۶ به تهران رفت و با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس اسماعیل مهرتاش شرکت نمود. همچنین برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد استاد ابراهیم بوذری رفت. او از سال ۱۳۴۷، خوشنویسی را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. وی در سال ۱۳۴۹، درجهٔ ممتاز را در خوشنویسی بدست آورد.[۳]

شجریان تا سال ۱۳۵۰ با نام مستعار سیاوش بیدکانی با رادیو همکاری می‌کرد، ولی بعد از آن از نام خود استفاده کرد.[۳] در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف‌های آوازی را نزد وی دنبال کرد.[۳] در سال ۱۳۵۱ در برنامهٔ گلها با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و به آموختن شیوهٔ آوازی طاهرزاده نزد او پرداخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیف‌های موسیقی و شیوه‌های تصنیف‌خوانی را فرا گرفت. در همین سال به همراه گروهی از هنرمندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگ‌فر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجه‌ای، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا نهاد.

وی شیوه‌های آوازی اقبال السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از سال ۱۳۵۴، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد. در سال ۱۳۵۵ به همراه هوشنگ ابتهاج و برخی هنرمندان دیگر از رادیو کناره‌گیری کرد.[۳] شجریان در سال ۱۳۵۶ شرکت دل‌آواز را بنیان‌گذاری کرد. همچنین در سال ۱۳۵۷ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه اول را به دست آورد.[۳]

در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمان‌های دولتی ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیف‌های آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمی‌اش همت گماشت. در فاصله سال‌های دههٔ شصت، شجریان همکاری گسترده‌ای را با پرویز مشکاتیان آغاز کرد که حاصل آن آلبوم‌هایی چون بیداد همایون، آستان جانان، سرّ عشق (ماهور)، نوا و دستان بود. در این سال‌ها به همراه گروه عارف کنسرت‌هایی را در خارج از ایران اجرا کرد.[۳]

پس از سال ۱۳۶۸ به همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. این گروه در سال بعد، کنسرت‌هایی را برای جمع‌آوری کمک مردم دنیا به زلزله‌زدگان رودبار انجام داد. آلبوم‌های دل مجنون، سرو چمان، یاد ایام و آسمان عشق با همکاری گروه آوا و نیز دلشدگان با آهنگسازی حسین علیزاده در این سال‌ها منتشر شدند. در سال ۱۳۷۴، شجریان کنسرت‌هایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج برگزار کرد و در همین سال، آلبوم چشمه نوش را با محمدرضا لطفی و مدتی بعد، در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر کرد. وی در سال ۱۳۷۷، آلبوم شب، سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر کرد.

شجریان در سال ۱۳۷۸ جایزه پیکاسو را از طرف سازمان یونسکو دریافت کرد.[۴] از سال ۱۳۷۹ با حسین علیزاده، کیهان کلهر و پسرش همایون به اجرای کنسرت پرداخت که حاصل آن، آلبوم‌های زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود، فریاد، ساز خاموش و سرود مهر بود. در سال ۱۳۸۲، به همراه همین گروه برای کمک به زلزله‌زدگان بم کنسرتی در تهران با نام هم‌نوا با بم اجرا کرد.

از سال ۱۳۸۶، شجریان به همکاری با گروه آوا پرداخت و کنسرت‌هایی در تهران، اصفهان، اروپا، آمریکا و کانادا اجرا کرد. در همین سال و در مراسم درگذشت مادرش، پس از ۳۰ سال، دعای ربنا را دوباره خواند.[۵] شجریان اکنون به همراه پسرش همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی می‌پردازد. پس از برگزاری کنسرت شجریان در ونکوور کانادا، گلوب اند میل، شجریان را افسانهٔ موسیقی شرق معرفی کرد.[۶]

زندگی شخصی

محمدرضا شجریان در سال ۱۳۴۰، در سن ۲۱ سالگی و زمانی که معلم بود با خانم فرخنده گل‌افشان که وی نیز معلم دبستان بود آشنا شد و آنها در شهر قوچان پای سفره عقد نشستند. یک سال بعد یعنی در ۲۹ مرداد ۱۳۴۱ آنها جشن عروسی خود را در مشهد گرفتند و زندگی مشترک را آغاز کردند که حاصل آن سه دختر بود: راحله، افسانه (همسر سابق پرویز مشکاتیان) و مژگان (همسر محمدعلی رفیعی که نام او در اکثر کاست‌های شجریان به چشم می‌خورد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد گرافیک می‌باشد و به همراه همسرش که مهندس است به کارهای طراحی کامپیوتری کاست‌های پدر می‌پردازد)، و یک پسر (همایون). شجریان در سال ۱۳۷۱ از این بانو جدا شد و یک سال بعد با خانم کتایون خوانساری ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج، رایان پسر دوم محمدرضا شجریان است که در ونکوور به‌دنیا آمد.

 کنسرت‌ها

شجریان کنسرت‌های زیادی برگزار کرده‌است، که کنسرت راست‌پنجگاه به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر از مهم‌ترین آنها به شمار می‌رود. از کارهای دیگرش، همکاری با گروه عارف و شیدا و همچنین چاووش بود که آثاری به یادماندنی موسیقی ایران را شامل می‌شوند. کنسرت هم نوا با بم نیز از جمله کنسرت‌های به یاد ماندنی استاد شجریان می‌باشد که در آن کنسرت، سبک جدیدی از آواز مرغ سحر را با هم‌خوانی فرزندش اجرا نمود. پس از آن با اجرای کنسرت‌های بسیار به همراه استادان دیگر به شناساندن موسیقی ایران در جهان کارهای بسیاری انجام داد که هنوز هم ادامه دارد. به همراه پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، محمد موسوی، داریوش پیرنیاکان، حسن کسایی و دیگر استادان، کارهای بسیاری ضبط کرده‌است. وی در بهار ۱۳۸۶ به همراه مجید درخشانی، سعید فرج‌پوری، محمد فیروزی و فرزندش همایون شجریان، کنسرت‌هایی در چند کشور اروپایی انجام داد. این کنسرت، در تابستان و پاییز ۱۳۸۶ در تهران و اصفهان نیز اجرا شد.

 استادان آواز

اسماعیل مهرتاش، عبدالله دوامی، نورعلی برومند از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها، گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد.

وی همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت.

 همکاری با رادیو و تلویزیون

برای اولین بار در سن ۱۲ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶ به تهران آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و «گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگ‌فر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد. در سال‌های آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را به گفته خود به دلیل «پخش آهنگ‌های مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامه‌های موسیقی، همکاری او نیز با رادیو قطع شد.

در سال‌های اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از کارهای قدیمی و جدید او را پخش می‌کند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی در برنامه‌ای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیو ایران» آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای ایرانی پخش می‌کند.

 انتخابات ریاست جمهوری دهم و قطع همکاری با صدا و سیما

پس از دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمدرضا شجریان در نامه‌ای به عزت الله ضرغامی از وی خواست تا از پخش آثار او در صدا و سیما خودداری کند. وی گفت: «سرودهایی که خوانده به ویژه سرود ایران، ای سرای امید متعلق به سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بوده و هیچ ارتباطی با شرایط کنونی ندارد». وی اعلام کرد سازمان صدا و سیما هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و به حکم قانون و شرع از این سازمان خواسته صدا و آثار او را در هیچ یک از واحدهای رادیو و تلویزیون پخش نکند. صداوسیما در آستانه انتخابات و پس از آن به نحو گسترده‌ای از آثار شجریان (به ویژه سرود ایران، ای سرای امید) و سایر ترانه‌های با مضمون ملی استفاده می‌کرد.[۷] وی در گفت و گو با بی‌بی‌سی گفت: «در شرایطی که مردم در بهت و حیرت هستند و به گفته آقای احمدی نژاد، خس و خاشاک به حرکت در آمده‌اند، صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.» وی در گفتگو با بی‌بی‌سی گفت که هربار که صدای خود را از این رسانه می‌شنود احساس شرم می‌کند و بدنش می‌لرزد.[۸] [۷]‎ وی همچنین در تظاهرات اعتراضی مردم دیده شد.[۹] [۸]

 جوایز

در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می‌کوشد اهدا می‌شود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح‌علی‌خان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود. استاد در سال 2006 نشان موتزارت را از سازمان یونسکودریافت کردند.استاد شجریان 2 سال به خاطر کاست های فریاد و بی تو به سر نمی شود نامزد جایزه گرمی یا اسکار موسقی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسقی در امریکا میباشد.او تنها خواننده ایران است که نامزد جایزه گرمی شده است.هرساله 5 کاست از بخش موسقی کلاسیک برای نامزدی این جایزه معرفی میگردند.

آب نان هوا همایون شجریان


علی قمصری:


«آب، نان، آواز» روایتی اجتماعی‌ست
آهنگساز آلبوم «آب، نان، آواز» معتقد است ویژگی اصلی این اثر، روایتی و تصویری بودن آن است.
علی قمصری نوازنده و آهنگساز در گفت‌وگو با پایگاه اطلاع‌رسانی موسیقی ایران با بیان این مطلب درباره اثر جدید خود «آب، نان، آواز» به خوانندگی همایون شجریان افزود: در این آلبوم به لحاظ موسیقایی، بیشتر تاکیدم بر نگاه فرمال بر موسیقی ایرانی بوده  است. به‌طوری که اکثر قسمت‌های این مجموعه با سازبندی ایرانی نوشته شده است به غیر از دو قطعه که قرار نبود در آلبوم گنجانده شود که به دلیل مجوز نگرفتن بعضی قطعات، بعدا به آن اضافه شد.
وی با بیان اینکه نوازنده‌های این مجموعه هر کدام از بهترین‌ها هستند و این مجموعه با همدلی‌شان نتیجه گرفت، گفت: بستری که سنت موسیقی ایرانی برای ما می‌سازد و ما می‌توانیم براساس آن مانور دهیم به ما نمی‌گوید که محزون یا شاد باشیم بلکه نحوه عملکرد موزیسین روی آن است که چنین فضایی را ایجاد می‌کند. البته به اعتقاد من خود به خود حزنی ناخودآگاه در کارهای ایرانی وجود دارد که به مسائل و دلایل تاریخی مربوط می‌شود. اما موسیقی ایرانی دارای بکارتی است که من سعی کردم از آن استفاده زیادی بکنم.
قمصری درباره وجود تحرک و سرعت بالا در آثارش توضیح داد: بخشی از وجود سرعت و حرکت در آلبوم «آب، نان، آواز» و اثر قبلی من مربوط به مقتضیات سن من است و بخش دیگر آن نیز به شخصیت من بازمی‌گردد. من همواره دوست دارم زندگی‌ همراه با نوسانی داشته باشم بنابراین در آهنگ‌هایم نیز چنین فضایی وجود دارد.
این آهنگساز در ادامه بیان کرد: به اعتقاد من در موسیقی ایرانی به دلیل آنکه معمولا به صورت گوشی و سینه به سینه یادگیری صورت گرفته است معمولا بار تکنیکی کار برعهده ارکستر بوده و خواننده مجبور بوده است همراه با آن عمل کند که در این شرایط حق انتخاب از آهنگساز گرفته می‌شود. من با این موضوع مشکل دارم و سعی کرده‌ام با آن مبارزه کنم. در تاریخ موسیقی جهان مشاهده می‌کنیم که کارهای بسیار خوبی برای آوازخوانان نوشته شده است که بعضا حیرت‌آور هستند. این مساله در موسیقی ما متاسفانه کمتر دیده شده است و آوازخوانان ما به صورت عادت‌شده، آواز می‌خوانند. در نتیجه من سعی کرده‌ام روی مانورهای خواننده در آهنگسازی بیشتر کار کنم و به جای یک فضای روتین و ساده، تلاش کردم در حد توانایی‌های بالای خواننده‌ای مانند  آقای همایون شجریان که در کنار اشراف به ردیف دستگاهی از نظر علمی نیز توانا هستند  آهنگسازی کنم.
علی قمصری به همراه گروه همنوازان حصار و با خوانندگی همایون شجریان 30 و 31 فروردین‌ماه در سالن همایش‌های برج میلاد کنسرت اجرا می‌کند.

امیرناصر افتتاح

سال تولد : 1314

محل تولد : تهران

وی از کودکی به نواختن تنبک علاقه مند بود و هر وقت مکانی دست میداد شروع به نواختن می کرد.

                             

 او پس از اتمام تحصیلات ابتدائی برای ادامه تحصیل به دبیرستان رازی رفت و در این دبیرستان موفق به دریافت دیپلم شد . ولی در همین زمان پدرش به رحمت ایزدی پیوست و او را تنها گذاشت . فوت پدر برای او ضربه جبران ناپذیری بود و این ضربات تا آخرین لحظات وحیات این هنرمند با ارزش را راحت نگذاشت و پیوسته او را زیر ضربات روحی و روانی قرار می داد ، به طوری که او مردی کم حوصله و تند خو و عصبی شده بود با این همه انسانی بود شریف ، بی تکبر و با شخصیت و نمونه یک هنرمند درستکار و والامقام . او در اوایل نوجوانی نزد هوشنگ مهر ورزان که از شاگردان ممتاز استاد حسین تهرانی بود شروع به فراگیری نواختن ضرب کرد و پس از چندی نیز در خدمت استاد تهرانی نواختن ضرب را تکمیل کرد . این فراگیری به حدی بود که خود در مقام استادی قرار گرفت و شاگردان بزرگی چون محمد اسماعیلی ، آبتین اجلالی ، امیر بابک رکنی ، اصغری ، بهزاد رضوی ، محمود فرهمند بافی و رجبی را تربیت کرد که امروز هر کدام جائی والا در نواختن این ساز دارند امیر ناصر فتتاح در سال 1334 به رادیو رفت و همکاری خود را با ارکسترهای دیگر آغاز کرد ولی اوج کوفایی کار او ، زمانی بود که به برنامه های گلها راه یافت و در واقع او یکی از ستارگان درخشان این برنامه ها شد . شادروان امیر ناصرافتتاح ، دوستی عمیقی با اکپر گلپایگانی هنرمند دیگر گلها پیدا کرد و این دوستی تا آخرین روزهای حیات وی ادامه داشت . سرانجام فشار روحی و عصبانیت و نارسائیهایی که برای وی به وجود آمده بود ، منجر به سکته قلبی او شد و در یازدهم بهمن ماه هزار و سیصد و شصت و شش قلب پر مهر و صفای او در عنفوان جوانی از کار افتاد . او را در امامزاده طاهر به خاک سپردند

جهانگیر ملک

مرحوم جهانگیر ملک، در بیست و نهم بهمن ماه سال 1311 در تهران خیابان ری، کوچه آبشار، پا به عرصه وجود نهاد. علاقمندی ایشان نسبت به نوازندگی تنبک از همان دوران تحصیل در دبیرستان دارالفنون شروع شد. اکبر گلپایگانی، خواننده مشهور از دوستان مدرسه ای ایشان بود که در همان دوران تحصیل نیز با هم به تمرین موسیقی می پرداختند.

                                

در آن سالها جهانگیر ملک در محله دروازه "دولاب" (انتهای خیابان صفا) در نزدیکی منزل استاد حسین تهرانی زندگی میکرد. آقای حبیب الله نصیری فر در جلد اول کتاب "مردان موسیقی سنتی و نوین ایران" درباره نحوه آشنایی او با استادش حسین تهرانی، این چنین می نویسد:"روزهای که حسین تهرانی از منزل خارج میشد، او (ملک) استاد را با نگاهی ستایس انگیز دنبال میکرد و خجالت میکشید که موضوع عشق و علاقه خود را در خصوص نواختن ضرب (تنبک) با وی در میان بگذارد؛ رفته رفته حس کنجکاوی استاد تهرانی تحریک شده و روزی از وی می پرسد: شما چرا همیشه مواظب حال و حرکات من هستید؟ آیا کاری با من دارید؟ ملک با خجالت و دستپاچگی در جواب میگوید: بله، می خواستم اگر برایتان امکان داشته باشد نوازندگی ضرب را به من بیاموزید. استاد حسین تهرانی از وی میپرسد که منزل شما کجاست؟ آیا می توانی هر روز برای تمرین بیایی؟ ملک بلافاصله جواب میدهد، همین کوچه آبشار و در همسایگی شما. استاد که شوق و علاقه جهانگیر را در چهره او می بیند، قبول میکند که وی را تحت تعلیم قرار دهد"

البته به نظر کمی اغراق آمیز میرسد که آقای تهرانی از ایشان خواسته باشد"هر روز" برای تمرین و درس گرفتن به منزل او بروند و متاسفانه مشابه این مورد در این مجموعه چند جلدی کتاب ایشان به کرات دیده شده است.

جهانگیر ملک همیشه از استاد یگانه تنبک، حسین تهرانی تعریف و تمجید میکرد و هنر خود را مدیون زحمات و راهنمایی های اخلاقی ایشان میدانست و معتقد بود که شیوه تنبک نوازی اش همچون دیگر اساتید تنبک تحت تاثیر سبک و شیوه تنبک نوازی استاد حسین تهرانی است.( همانطور که پیش از این ذکر شد، با اینکه شاگردان حسین تهرانی اکثرا لحن های شخصی داشتند ولی به طور کلی از مکتب بزرگ تنبک نوازی نوین تهرانی بهره میبرند و به همین دلیل نسبت به نوازندگان نسل پیش از تهرانی، با تفاوتی قابل توجه می نوازند.) او نه تنها از حسین تهرانی، بلکه تمام کسانی که برای این ساز زحمت کشیده بودند به نیکی یاد و احترام میکرد و هیچگاه هنر دیگر همکارانش را نفی نمیکرد.

جهانگیر ملک در سال 1332 در گردهمایی دوستانه ای با استاد پرآوازه مرحوم علی تجویدی آشنا میشود و به درخواست وی قطعه ای را اجرا می نماید و استاد تجویدی تحت تاثیر شیوه نوازندگی او قرار میگیرد، تا جائی که ایشان را به رئیس وقت رادیو، مرحوم مشیر همایون شهردار معرفی میکند و بدین ترتیب اولین ثمره یادگیری، تمرین، عشق و علاقه خود را به ساز تنبک، اینچنین (در سن 21 سالگی) با شروع کار در ارکستر بدست می آورد.

او پس ازمدتی به ارکسترهای شماره یک، به رهبری مرحوم حسینعلی ملاح و مرحوم مهدی مفتاح – ارکستر شماره دو، به رهبری مرحوم مجید وفادار و مرحوم علی تجویدی- ارکستر شماره سه، به رهبری پرویز یاحقی و همایون خرم – ارکستر شماره چهار، به رهبری مرحوم عباس شاپوری- ارکستر شماره پنج، به سرپرستی بزرگ لشکری – ارکستر شماره شش به رهبری مرحوم حبیب الله بدیعی، دعوت به همکاری و نوازندگیش را آغاز میکند.

پس از تشکیل ارکستر گلها به دعوت زنده یاد حبیب الله بدیعی، همزمان با دیگر استاد بزرگ تنبک نوازی ایران، مرحوم امیر ناصر افتتاح به نوازندگی در این ارکستر میپردازد. این همکاری تا سال 1357 ادامه داشت و با پیروزی انقلاب کار و فعالیت او به مدت 10 سال به وقفه افتاد.

ملک، حبیب الله بدیعی را بهترین دوست خود میدانست و اعتقاد داشت با غروب زندگی این استاد بزرگ موسیقی ایران، حیات هنریش و دیگر دوستان او نیز به زوال کشیده شد. از سلسله همکار های او با رادیو می توان به برنامه های: گلهای جاویدان، گلهای تازه، گلهای رنگارنگ، یک شاخه گل، برگ سبز و شاعران قصه میگویند و نیز برنامه تکنوازان که زیر نظر مرحوم محمد میرنقیبی اداره میشد که از لحاظ شماره از 101 شروع و تا برنامه 778 اجراء و ضبط شد که ایشان با نقش نوازنده در حدود پانصد و پنجاه برنامه را به اجرا گذاشت.

جهانگیر ملک را با وجود این تعداد اثر ضبط شده میتوان، پرکارترین هنرمند موسیقی ایران (و شاید جزو پرکارترین های جهان!) نام برد. البته واضح است که به خاطر خصوصیت بداهه بودن بسیاری از آثاری که او با همکاری دیگران ضبط کرده، تعداد کثیری از این آثار از کیفیت مناسبی برخوردار نباشند و نه تنها تعداد آثار بالا همواره در موسیقی عمل نیکی نیست، بلکه می تواند بر روی شنونده تاثیر عکس و مخرب نیز داشته باشد.

این همکاری با رادیو تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه داشت. علاوه بر اجرای های رادیویی ایشان اجراهایی را در جشنواره های موسیقی و برنامه های مختلفی در تهران و شهرستانها و نیز کنسرتهایی به نفع مسلولین بیمارستان ابوحسین، بیماران امین آباد، ندامتگاه دادگستری و دانشگاه تبریز به اتفاق هنرمندان، علی تجویدی و حسین تهرانی به عهده داشت.

جهانگیر ملک کنسرت هایی را در خارج از مرزهای ایران از جمله: آمریکا، انگلستان، آلمان، شوروی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، افغانستان، کویت، عربستان و یمن، همچنین شرکت در جشن های نوروزی دانشجویان ایرانی مقیم اروپا و امریکا برای شناساندن موسیقی کشورش با همکاری دیگر دوستان هنرمند خود برگزار نموده بود.

حسین تهرانی

کودکی به نواختن ضرب علاقه وافری داشت و همین امر ، عاقبت او استاد بی نظیری در نواختن تنبک کرد که و شاگردان بزرگی را تربیت کرد که هر یک از ایشان خود استادی شدند. حسین تهرانی نواختن ضرب را ، نزد استادی مثل : رضا روانبخش ، مهدی قیاسی ، کنگرلو و اسماعیل که در نواختن این ساز تبحر داشتند ، فرا گرفت و با سبک و سیاق نواختن آنان آشنائی کامل پیدا نمود و در سال 1318 با استاد ابوالحسن صبا آشنا شد و نکات بسیاری را از این استاد بی جایگزین فرا گرفت .

             

خاطراتی در مورد حسین تهرانی

 یک سال پس از این تاریخ که در رادیوتهران گشایش یافت همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و در سال 1323 به مدرسه موسیقی علینقی خان وزیری رفت و تدریس نواختن تنبک را در این مدرسه به عهده گرفت و کار خویش را تا سال 1328 که هنرستان موسیقی ملی به همت شادروان روح الله خالقی شروع به کار کرد ، ادامه داد . استاد حسین تهرانی برای اولین بار گروه تنبک نوازی را تشکیل داد و برای آنها قطعاتی را تنظیم کرد که خود موجب پیشرفت هنرجویان میگردید . او دستوری برای اموزش ضرب تدوین کرد که پوست تنبک را از لحاظ طنین صدا به سه قسمت میکرد و با انگشت گذاری روی ناحیه مرکزی ، ناحیه میانی و ناحیه کناری هنرجویان توانستند به اسانی فرق صوتی و طنین این سه نقطه مختلف را متوجه شوند . تهرانی برای 10 انگشت مجموع دستان چپ و راست اعتبار خاصی قائل بود و تاًکید داشت که نوازنده تنبک باید از هر کدام این انگشتان در جای خود به موقع بهره گرفته و از آن استفاده نماید . اصولا امر نواختن ضرب با دستورات این استاد بی نظیر به اوج اعلای خود رسید به خصوص « ریز پلنگ » که شاگردان وی مثل امیر ناصر افتتاح در نواختن آن تبحر داشت ، حسین تهرانی توسط شادروان روح الله خالقی به برنامه گل ها دعوت شد و او با این برنامه مشغول همکاری شد . زنده یاد استاد حسین تهرانی به نواختن ضرب در موسیقی ایرانی اعتبار فراوان بخشید ، سین تهرانی همیشه میگفت ضرب قلب موسیقی است. اصولا هر حرکت انسان ریتم به خصوصی دارد، راه رفتنش، حرف زدنش، نشست و برخواستنش، و او بود که برای نخستین بار به کمک شاگردانش یک کنسرت بزرگ ضرب در تلویزیون تشکیل داد. مهارت حسین در تجسم حرکت قطار بقدری زیاد بود که اگر چشمت را می بستی خود را در قطار شهر ری و ماشین دودی میدی با همان سر و صداها و خصوصیات همیشگی، متاسفانه پس از حسین افرادی پیدا شدند که خواستند هنرش را و شخصیتش را نفی کنند. در حالی که حسین تهرانی و هنرش و از همه مهمتر بزرگواری و انسانیتش فراموش شدنی نیست.

خصوصیات اخلاقی حسین تهرانی به گونه ای بود که گاهی هنر او را تحت تاثیر قرار داده بود و مثل جمله معروفی که خود همواره میگفت، مردم از تهرانی ۹۹ درصد به عنوان جوانمرد یاد میکنند و ۱ درصد به عنوان هنرمند! البته دلیل این موضوع غریزی بودن زبان محبت است که همه آن را درک میکنند ولی زبان موسیقی را مردم عامی تا حد کمتری میشناسند. اهل فن میدانند که هنر تهرانی هنوز هم یکتاست.

اکبر مشکین در نامه ای یک هفته قبل از مرگ تهرانی به سردبیر مجله جوانان ر.اعتمادی اینطور نوشت: اعتمادی جان من مطلبی دارم که فکر میکنم اگر در" جوانان" طرح شود و جوانان این مملکت بخوانند به اشاعه و توسعه مکتب جوانمردی و آئین و اخلاق ایرانی که تو دنبالش هستن کمک میکند.

میدانی من یکی ار دوستان حسین تهرانی استاد بزرگ ضرب بودم. من همیشه می دیدم که حسین زیر نامه هایش به جای امضا عدد۶۳ میگذارد. یکروز دل به دریا زدم و پرسیدم حسین جان چرا تو ۶۳ امضا میکنی؟ جواب داد: تا به حال این موضوع را به کسی نگفته ام ولی حالا میگویم: ناهار در منزل آقای سین دعوت داشتیم. من بودم و دوست دیگر. وقتی وارد خانه شدیم آقای سین مستخدمش را صدا زد و گفت برو نان و کباب و مخلفات را بخر و بیار. مستخدم رفت و خرید و برگشت و مشغول شدیم، بعد از ناهار آقای سین رفت و سراغ بقیه پول ها که باید ۶۳ تومان می بود، اما آنجا نبود... یک مرتبه دیدم مستخدم زیر شلاق فریاد میکشد. او از ته دل فریاد زد و گفت: به علی قسم من برنداشتم. این فریاد یا علی بند بند استخوانم را به ناله در آورد.

Hossein Tehrani & Dariush Safvat
حسین تهرانی و داریوش صفوت
نفهمیدم چه میکنم، خودم را روی مستخدم بیچاره انداختم ُ دو سه شلاقبه سر و صورتم خورد و در همان حال فریاد زدم: ۶۳ تومان را من برداشتم... ببخشید این بیچاره را نزنید... مرا بزنید. بعد ۶۳ تومان از جیبم دادم و از آن خانه گریختم، اما این ماجرا، عجیب در روحیه ام اثر کرده و از خودم میپرسم چرا ما انسانها آن قدر در حق دیگران ظلم میکنیم؟ چرا به مردم تهمت ناجوانمردانه میزنیم؟ از آن روز برای اینکه هیچ وقت ماجرا را فراموش نکنم و همیشه یادم باشد۶۳ را امضای خودم قرار دادم.

خطیبی میگوید: حسین تهرانی و صبا دو یار جدا نشدنی و صدیق و با وفا بودند. من حسین و صبا را روزها و شبهای زیادی در خیابانها و محافل و مجالس دیده ام. هر دو درویش، هر دو پاکباز و خاکی بودند و همیشه احترام یکدیگر را نگه میداشتند. پاتوق شبانه حسین دکه ای بود در چهار راه سید علی که شکری نوازنده معروف تار و ادیب السلطنه و بسیاری از افراد سرشناس به آن محل رفت و آمد میکردند. منظم، وقت شناس و خوش قول بود. چند تن از شاگردان او در جامعه هنری ایران، هنرمندان انگشتنمایی شدند. اینها افرادی بودند که ماهها و سالها تحمل کم حوصلگی و گاهی هم تندخویی استاد را کرده بودند، حسین تهرانی آدمی بود صریح اللهجه که حرفش را بدون پروا ولی مودبانه میزد. در جریان تهیه اولین فیلم ناطق فارسی (طوفان زندگی) حسین تهرانی، خالقی و بنان شرکت داشتند. آنروزها دستگاه ضبط صدا در ایران کامل نبود... فیلم طوفان زندگی به دلیل نقص فنی گاهی لبهای هنرپیشگان به حرکت در می آمد ولی صدا لحظاتی بعد به گوش میخورد! پس از اینکه فیلم در سینما رکس به روی پرده آمد، مردم برای تماشای آن سرو دست میشکستند ولی پس از پایان سانس اول حسین همچنان در سالن نشسته بود و تکان نمیخورد! بالاخره کنترل چی به سراغش آمد و گفت: ببخشید آقا فیلم تمام شده. حسین پاسخ داد: من نشستم صدا ها را هم بشنوم و بروم!